راوی دفاع مقدس: مرغ «حسین خرازی» یک پا داشت و بالاخره روی بعثیها را کم کرد!
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۲۲۸۴۶۷
خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت ـ آزاده لرستانی: حدود ۲ سال به عنوان راوی در کنار فرماندهانی چون جاویدالاثر احمد متوسلیان، شهید محمدابراهیم همت، شهید محسن وزوایی و حتی سپهبد قاسم سلیمانی در لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس حضور داشته است. سختیهای کار روایتگری را با جان و دل خرید؛ همان کاری که دیگر همکارانش در طول هشت سال سرنوشتساز انجام دادند تا امروز به راحتی سندهای مرتبط با جنگ به دست من و شما برسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امیر رزاقزاده از پیشکسوتان جهاد و ایثار به مناسبت چهل و یکمین هفته دفاع مقدس با حضور در خبرگزاری فارس ضمن اشاره به خصوصیات فرماندهی حاج قاسم در آن دوران، به ذکر خاطرهای از شهید محسن وزوایی پرداخت که خود شهید وزوایی شخصاً برایش تعریف کرده بود. روایت رزاقزاده از آن دوران به خصوص درباره عملیات فتحالمبین را در ادامه میخوانیم:
حاج قاسم در اوقات فراغتش در سنگر قرآن میخواند
در کدام عملیات به عنوان راوی در کنار حاج قاسم حضور داشتید؟ خصوصیات فرماندهی ایشان را چگونه دیدید؟
اولین عملیاتی که حاج قاسم مسؤولیت یک گردان را بر عهده داشتند، عملیات طریقالقدس بود. زیر نظر تیپ ۲۵ کربلا که آقای مرتضی قربانی فرمانده آن تیپ بود. در آن عملیات حاج قاسم رشادتهایی زیادی از خودشان نشان دادند. عصب دستشان هم در آنجا آسیب دید و زخمی شدند. بعد در عملیات فتحالمبین به عنوان تیپ ۴۱ ثارالله همراه با همشهریانش حضور داشتند تا در عملیات والفجر مقدماتی تبدیل به لشکر ۴۱ ثارالله شد. حاج قاسم از فرماندهان شاخص هشت سال دفاع مقدس بود و اوج بلوغ ایشان در دوران دفاع مقدس را در والفجر ۸ شاهد بودیم.
حاج قاسم به عنوان شاگرد امام خمینی (ره) توانست در زمینههایی از جمله پاکدستی، عدم سوءاستفاده از موقعیت و مقام، اتخاذ تصمیمات عقلانی، راهگشا بودن، داشتن شجاعت و جسارت، پرهیز از شهرتطلبی و تدبیر در زمینههای مختلف و دوراندیشی پیشگام باشد. از نزدیک شاهد بودم حاج قاسم روحیه نقدپذیری داشت و سعی میکرد خودش و عمدتاً افرادی را که در لشکر و تیپشان بودند به نقد و چالش بکشد. در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در کنار حاج قاسم حضور داشتم. آن عملیات، عملیات نسبتاً موفقیتآمیزی نبود. کلاً عملیات گره خورده بود. حاج قاسم بعد از این عملیات، همه فرماندهان تیپها و گردانهایش را جمع کرد و اشکالات را به نقد گذاشت تا در عملیات بعدی چنین مشکلاتی وجود نداشته باشد.
تصویری کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی در کنار رزمندگان افغانستانی دفاع مقدس و جمعی از نیروهای گردان ۴۰۵ لشکر ۴۱ ثارالله
بفرما پسته غریبه!
دیگر چیزی که از نزدیک شاهد بودم، انس و الفتی بود که حاج قاسم با رزمندگان داشت. بسیار اخلاق مدار و اخلاقمحور بود. او بسیار با قرآن مانوس بود و در مواقع بیکاری که باید استراحت میکرد یا حتی با وجود اینکه چند شب نخوابیده بود، میگفت: رزاق بیا قرآن بخوانیم. هر زمان خالی که مییافت آن را صرف قرآن خواندن میکرد. حاج قاسم نسبت به نیروهای زیردستش شناخت کامل داشت و زیر و بمشان را میشناخت تا از لحاظ روحی و روانی افراد به آنها مسؤولیت بدهد. اگر غریبهای به لشکر آنها میآمد، حاج قاسم با پسته که سوغات استانشان بود از آنها پذیرایی میکرد.
لشکر تهرانیها و رابطه آن با حاج احمد
به اوایل روزهای جنگ برگردیم. بیشتر رزمندگان شهر تهران در کدام تیپ بودند؟ چرا اسم حاج احمد متوسلیان با تیپ محمد رسول الله (ص) گره خورده است؟
حاج احمد متوسلیان به همراه تعدادی از نیروهای تهرانی قبل از آغاز جنگ برای خاتمه به غائله کردستان به آن منطقه رهسپار شدند. بعد هم که جنگ شروع شد، حاج احمد آن نیروها را به سوی جنوب گسیل داد. در مرحله نخست طبق فرمان امام، محاصره آبادان شکسته شد. بعد از روی کار آمدن دولت حضرت آقا، فرماندهی جنگ تغییر کرد. آقای محسن رضایی فرمانده سپاه شد و شهید علی صیاد شیرازی هم به فرماندهی ارتش منصوب شد. آقای رضایی به فکر افتاد که سازمان را گسترش دهد. در آن زمان، شهید همت فرمانده پاوه و حاج احمد هم فرمانده مریوان بود. بعد از دیداری که آقای رضایی با این دو نفر داشت، فهمید که آنها توانایی اداره یک تیپ را دارند.
از راست به چپ: امیر رزاقزاده راوی تیپ، محسن بیاتینیا جانشین واحد ادوات، احمد متوسلیان فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص)، اسدالله توفیقی راوی دوم تیپ، تقی رستگار مقدم از همراهان تیپ
حاج احمد در غرب کشور، عملیاتی در شیاهکوه با نام محمد رسول الله (ص) انجام داد و چون در شب ۲۷ رجب همزمان با عید مبعث بود، با پیشنهاد شهید حسن باقری و رحیم صفوی عدد ۲۷ و همچنین با پیشنهاد احمد متوسلیان نام محمد رسول الله (ص) برای آن یگان انتخاب شد. برای آن عملیات، محمد ابراهیم همت به عنوان مسؤول ستاد تیپ انتخاب و منصوب شد. در تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) رزمندگانی از شهرهای کاشان، همدان، تبریز و زنجان حضور داشتند. بعدها که یکسری گردانها در شهرهای مختلف شکل گرفت. لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) نیز به شهر تهران اختصاص پیدا کرد؛ به همین خاطر این لشکر به عنوان تهرانیها شناخته شد.
استفاده از شگرد جنگ جهانی دوم در عملیات فتحالمبین!
اشاره داشتید دومین عملیاتی که انجام شد، عملیات فتحالمبین بود.چرا این عملیات را به عنوان تعیینکنندهترین عملیات دفاع مقدس نام میبرند؟
البته این مورد شاید از جنبههایی مقداری اغراقآمیز باشد. دشمن در نظر داشت با اشغال کامل استان خوزستان، خودمختاری این خطه را که از دوران پهلوی هم مطرح بود (چیزی مانند سودان شمالی و سودان جنوبی) را به سرانجام برساند و شاهرگ نفتی ایران را دست بگیرد. در همان روزهای ابتدایی جنگ، بخش وسیعی از خوزستان را به اشغال درآورد. چون در عملیات بیت المقدس هم زمان با خرمشهر بخش زیادی هم از مناطق اشغالی آزاد شد که حجم زیادی را به خودش اختصاص میداد به همین خاطر شاید عنوان تعیینکنندهترین عملیات دفاع مقدس را به آن اختصاص دادهاند، اما در عملیات فتحالمبین سازمان رزم سپاه خیلی گسترده شد و طبق تجربه جنگ جهانی دوم، قرار شد نیروها در کنار هم ادغام شوند و ترکیب مشخصی برای عملیاتهای بعدی شکل گرفت که اثر آن در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر هم دیده شد.
مرغ حسین خرازی یک پا داشت؛ بالاخره روی بعثیها را کم کرد
شاخصههای عملیات فتح المبین چه بود؟
در مرحله اول قرار بر این شد که قرارگاه قدس، جاده عین خوش را تصرف کند. در کنار آن قرارگاه نصر باید جاده مهم دهلران ـ اندیمشک را آزاد میکرد و با تصرف توپخانه دشمن، از شدت آتش دشمن به سمت رزمندگان ایرانی کاسته شود. نیم ساعت از آغاز عملیات گذشته بود که تیپ ۱۴ به فرماندهی شهید حسین خرازی موفق شدند قبل از روشن شدن هوا، اهداف خود را تصرف کنند و آماده پدافند شوند. در این حین حاج قاسم سلیمانی با نیروهایش وارد شد و بچههای حاج احمد متوسلیان و شهید وزوایی هم در ساعت سه و نیم بامداد به توپخانه دشمن حمله کردند. در مرحله اول عملیات فتح المبین ۲ هزار نفر از نیروهای عراقی اسیر شدند. وقتی هوا رو به روشنشدن رفت، فشار دشمن زیاد شد. محوری که تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) با فرماندهی حاج احمد مستقر بودند، خیلی مقاومت کردند و توانستند جاده را حفظ کنند.
در چنین شرایطی تیپ ۴۱ ثارالله مجبور به عقبنشینی شد. در همین حین در جلسه قرارگاه کربلا مطرح شد: اگر باز هم محور ۴۱ ثارالله مجبور به عقبنشینی شود، ممکن است نیروهای ۱۴ امام حسین (ع) هم از سه جناح با قوای زرهی ارتش عراق درگیر شوند و در محاصره آنان قرار بگیرند. به همین خاطر سرهنگ صیاد شیرازی با حضور در قرارگاه قدس به حسین خرازی اعلام کرد که به دلیل وخامت اوضاع در جبهه شمال غربی عقبنشینی کند تا نیروهایش اسیر نشود. اما حسین خرازی قبول نکرد و گفت: من ۲ تا گردان را وارد عمل کردم. ۷ گردان دیگر دارم و میتوانم جواب بعثیها را بدهم.
در آن زمان، آقای محسن رضایی زیر سِرُم بود و صیاد شیرازی به خرازی گفت که عقبنشینی کند، اما خرازی زیر بار نرفت. در چنین شرایطی، محسن رضایی خواستار حضور قرارگاه فتح به فرماندهی احمد کاظمی و مرتضی قربانی در جبهه جنوبی شد تا لشکر۱۰ زرهی دشمن متزلزل شود و گره عملیات در این منطقه باز شود. در صبح روز چهارم فروردین ماه سال ۱۳۶۰ قرارگاه فتح وارد عملی شد. در واقع رمز پیروزی قرارگاه فتح در تنگه رقابیه این بود که ۴۸ ساعت قبل از شروع عملیات، سه گردان این قرارگاه از تنگه ذلیجان با تجهیزات، آرپیجی ۷، تیربار و مهمات از رملی بسیار سخت عبور کرده بودند و دشمن با این حضور رزمندگان بسیار غافلگیر شده بود. این درگیری در رقابیه باعث شد که فشار روی تیپ امام حسین (ع) در «عین خوش» کم شود و در نهایت دشمن در روز پنجم شروع به عقبنشینی کرد. البته به اذعان بیشتر فرماندهان، رشادت حسین خرازی و یارانش از جبهه شمال غربی، احمد متوسلیان در جبهه شمالی و احمد کاظمی و مرتضی قربانی در جبهه جنوبی باعث پیروزی ما در فتحالمبین شد.
اسیر شدن عراقیها پس از بارش باران
در مرحله دوم این عملیات، یک امداد الهی منجر شد که عملیات به سوی موفقیت بیشتر پیش رود. ماجرا این بود که عراقیها از سمت شوش با تعدادی تانک و نفربر به سمت رقابیه در حال حرکت بودند تا بتوانند یک راه ارتباطی بین نیروها و عقبهشان در فکه باز کنند. در این هنگام بارش باران شروع شد و آبی که از نهر لخضیر به سوی دشت سرریز میشد، باعث شد یک باتلاق بزرگ درست شود و تانکهایی که در مسیر بودند در باتلاق گیر کنند. اینجا آن قدر تعداد تانکها زیاد بود که دشت از دور، سیاه دیده میشد. وقتی عراقیها نیروهای ایرانی را دیدند روی تانکها رفتند و دستشان را بالا گرفتند و در یک چشم برهم زدن، بیابان پر از اسرای عراقی شد.
دشمن برنامهریزی کرده بود که روز ششم منطقه را کاملاً تخلیه کند. فرماندهان ایرانی هم خبر نداشتند که در روز پنجم، صدام حسین در منطقه عملیاتی حضور داشته و این حسرت در دل مرتضی قربانی مانده بود. او گفت: اگر روز پنجم ما زودتر به آنجایی که ماموریت داشتیم، میرفتیم، میتوانستیم حتی صدام حسین را اسیر کنیم. در همین زمینه وفیق السامرائی، مسؤول استخبارات ارتش عراق در خاطراتش مطرح کرده بود که صدام به آنها گفته بود اگر اسیر شوم خودکشی میکنم و شما هم خودتان را بکشید. در نهایت در عملیات فتحالمبین ۲ هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع از اراضی کشورمان آزاد شد.
گمشدن شهید وزوایی و امدادی که به دادش رسید
در عملیات فتحالمبین، یکی از دلنگرانیها گم شدن شهید محسن وزوایی و نیروهایش بود، چگونه آنها توانستند راه را پیدا کنند؟
در شب اول عملیات فتحالمبین، آقای محمد بروجردی در قرارگاه تاکتیکی نصر۲ حضور داشت. در آن زمان، یک گردان به نام حبیب بن مظاهر با فرماندهی محسن وزوایی در منطقه گم شده بود. پس از عملیات فتحالمبین محسن وزوایی مرا در دوکوهه صدا زد و جریان پیدا شدن گردانش را برایم تعریف کرد. در آن شب، در آن ترافیکها و شلوغیها، بلدچی از نیروها جدا شد. گردان حبیب بن مظاهر هم از خط مقدم فاصله گرفت و به سمت دشمن رفت. آنها چندین کیلومتر راه را اشتباهی رفتند. در آن شرایط محسن وزوایی با حاج احمد متوسلیان تماس گرفت که (در آن زمان، من در اتاق قرارگاه در حال ضبط و ثبت وقایع بودم) اعلام کرد نیروهای گردان ما راه را گم کردهاند.
دلشوره عجیبی به دل فرماندهان افتاد. از آن طرف، وزوایی به سمت نیروهایش رفت و به آنها گفت که همین جا بمانید تا برگردم. از تپهها فاصله گرفت و ۲ رکعت نماز خواند. به درگاه خدا استغاثه کرد و از او مدد خواست و گفت: این بچهها دست من امانت هستند، اگر خونشان ریخته شود، مسؤولیتش بر عهده من است. یک دفعه سرش را بالا آورد، دید خانمی ایستاده و سمتی را با دستش نشان میدهد. آن زمان، ایام فاطمیه بود. به گردانش دستور عقبگرد داد و به سوی آن جهتی که خانم نشان داده بود، آنها را رهسپار کرد . محسن وزوایی و نیروهایش نیم ساعت یا ۴۰ دقیقه بعد به همراه نیروهایش به توپخانه عراقیها رسیدند و ۹۴ قبضه توپ عراقی به دست رزمندگان افتاد. این کار یاران با وفای محسن وزوایی یکی از کلیدهای مهم در سرنوشت عملیات فتحالمبین شد. البته پس از این اتفاق، بعثیها تا مدت ها از نام گردان حبیب و محسن وزوایی میترسیدند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: دفاع مقدس راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس عملیات فتح المبین حاج احمد متوسلیان ۲۷ محمد رسول الله مرتضی قربانی محسن وزوایی ۴۱ ثارالله حسین خرازی آن زمان عقب نشینی دفاع مقدس عراقی ها حاج قاسم بعثی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۲۲۸۴۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسارت مظلومترین حوزه دفاع مقدس است
به گزارش خبرگزاری مهر، چهارده عنوان از تازههای نشر پیام آزادگان، ناشر تخصصی آزادگان و اسرای دفاع مقدس، همچون «کهکشان بینشان»، «دخترکی لبه پنجره» و «تنهایی زیبا» امروز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت در اولین روز و اولین ساعات برپایی سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی رونمایی شد.
در ابتدای این مراسم فرزانه قلعهقوند معاون پژوهشی نشر پیام آزادگان گفت: حوزه اسارت مظلومترین حوزه دفاع مقدس است. امسال با انتشار ۱۹ اثر جدید، سال پرباری را آغاز کردهایم. ما بهطور تخصصی در حیطه آزادگان و اسرا کار میکنیم که یکی از نیازهای روز جامعه است. همه مسائل مربوط به دفاع مقدس شریف و باارزش است؛ اما حس میکنم در شرایطی زندگی میکنیم که بیش از هر بخش از بخشهای دفاع مقدس، نیاز داریم بخش اسارت را به جامعه معرفی کنیم؛ زیرا در نهایت محرومیت و محاصره به سر میبریم و با تنگناها و تحریمهای زیادی روبهرو هستیم.
وی افزود: «زمستان میگذرد» خاطرات خودنوشت سید محمدعلی بصری از روزشمار اسارت است. «کنارهای جنوب» خاطرات مرحوم سید ابراهیم ظهوری است که سید حسن نوری، معروف به زیدالله که خود نیز آزاده است، آن را نگاشته است. «قافله زیبایی» مجموعه شعر با محوریت اهل بیت (ع) به خصوص حضرت زینب است. «کهکشان بینشان» اثر سید محمد ابوترابی، مجموعه شعری با محوریت سید آزادگان، حجتالاسلام ابوترابی سروده شده است. «عمو علاءالدین» نیز واکاوی و تحلیل و رمزنگاری نامههای دوران اسارت به قلم سید جمالالدین زهرایی است.
معاون پژوهشی نشر پیام آزادگان گفت: سه کتاب دیگر با محوریت همسران آزادگان است. «تنهایی زیبا» نوشته فهیمه عبدلی، خاطرات زیبا توان همسر آزاده علی گوهرممیز است. «دخترکی لبه پنجره»، نوشته مریم ماهی خاطرات لیلان محمدی همسر آزاده قربان جدیدی شیخحسن را در برمی گیرد. «ترکشهای زردآلو» نوشته حمیده سلطانی به خاطرات فاطمه مسعود همسر آزاده یعقوبهمراهی کوزهکنانی پرداخته است. «خبرگزاری دیگپرس»، نوشته رضا خوبنژاد نیز درباره آزادگان مفقودی است که در آشپزخانه اردوگاه اخبار را رد و بدل میکردند. کتاب «سبک زندگی آزادگان» هم هدفش معرفی الگو به جامعه است. «عبور از شیشههای شکسته» نیز خاطرات خودنگاشت روحانی آزاده سید حسن میرسید است که جزو رهبران اردوگاه بوده است.
مهرداد فردوسیان آزاده پیشکسوت و نویسنده «جواهری در گونی» که در نوجوانی به اسارت حزب بعث گرفته شد، در ادامه این مراسم درباره این کتاب گفت: سال ۱۳۶۱ به اسارت گرفته شدم و هشت و سال و نیم در اسارت بودم. درباره اسارت کتابهای زیادی خوانده بودم؛ با این حال، حس میکردم مسائلی در اسارت وجود داشته که در این کتابها کمرنگ دنبال شده است؛ به همین دلیل این اثر را نوشتم. برای مثال، وقتی ما را برای کتک زدن از آسایشگاه بیرون میبردند، زجر و ناراحتی دوستان داخل آسایشگاه در کتابها توصیف نشده بود.
وی افزود: در اسارت جو یکنواخت و کسلکنندهای حاکم بود. برای رفع این یکنواختی برنامههایی همچون تئاتر طراحی و با تمام محدودیتها اجرا میکردیم. اولین تئاتری که اجرا کردم، مربوط به روزی بود که چند نفر از بچهها را از شکنجه بازگرداندند و روحیه بچهها خیلی ضعیف بود. به همین دلیل، به فکر یک اجرای عروسکی افتادم. یک پتو رویم انداختم و با امکانات ساده آسایشگاه یک تئاتر اجرا کردم و بچهها بسیار سرگرم شدند.
امیر محمد عباسنژاد نویسنده «حمله گرگها» از سخنرانان دیگر این مراسم با اشاره به اینکه این ششمین کتاب من درباره ادبیات اسارت است، گفت: ادبیات اسارت انسانیترین بخش ادبیات جنگ است؛ زیرا مواجهه انسانها با یکدیگر است. کتاب «حمله گرگها» خاطرات علی شطنیسانی، از افسران ارتش است که در ۲۷ مهر ۱۳۵۹ در جبهه جنوب به اسارت گرفته شد. در روایتهای این کتاب به لایههای پنهان اسارت پرداختهام. ادبیات مقاومت دو عنصر دارد؛ مبارزه با چیزهای ناپسند که زندگی شریف انسان را تحتالشعاع قرار داده و تابآوری در برابر اعمال قدرتهای نامشروع که هر دو عنصر را در خاطرات اسرا میبینیم.
حمید احمدینیا راوی کتاب «آهوی گمشده» که از اسرای مفقودالاثری هم بوده است، گفت: داستانهای من در این کتاب در برابر داستانهای ایثاگران دیگر ناچیز است. تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر ثبت خاطرات شفاهی ایثارگران مرا وادار کرد که خاطراتم را بیان کنم. این کتاب از دوران کودکی تا زمان آزادی مرا شامل میشود و داستانهای جذابی دارد. من چون مفقود و جزو اسرای ثبتنشده بودم، یک سال در زندانهای الرشید و دو سال و نیم در اردوگاه تکریت ۱۱ بودم که یکی از مخوفترین اردگاههای آن دوران بود؛ چون همه اسرایش از بچههای مفقود بودند.
زهره علیعسگری نویسنده کتاب «آهوی گمشده» در پایان این مراسم گفت: باید از نعمتی به نام انقلاب اسلامی قدردانی کرد که بعد از قرنها تاریخنویسی را از سلاطین گرفت و به دست مردم داد. من خودم را جزو مردم میدانم. این فرصت تاریخنگاری را مردم نباید از دست بدهند. این کتاب از این جهت جالب است که جوانی شانزدهساله صبر میکند تا به سن قانونی برسد و بهطور قانونی به جبهه برود. او وقتی وارد خاک عراق میشود، در شرایطی عجیب و خواندنی به اسارت گرفته شده و به عنوان مفقود ثبت میشود.
وی افزود: همیشه از دلاوری اسرا گفته میشود؛ اما از خطراتی که اسرای کمسن را تهدید میکرد، کمتر گفته شده است. در ابتدای داستان، با ایشان در دوره انقلاب مواجه میشویم که در مدرسه به عنوان بازیگر تئاتر انتخاب میشود و زمینههای شهرت برایش فراهم میشود. تئاتری کار میکنند به نام «آهوی کوچولو» که ایشان نقش یک آهو را بازی میکرد. نامگذاری کتاب به ماجرای آن تئاتر بازمیگردد که با سرگذشت راوی نیز متناسب است.
کد خبر 6100677 الناز رحمت نژاد